مقالهٔ حاضر کوششی است در تبیین چگونگی شکل شهر، ساختار درون شهری «گندی شاپور» و نسبت آن با پارادایم شهر رومی.
از شهر باستانی گندیشاپور هیچ برجای نمانده است. اگرچه، در گسترهٔ این غیاب، سخن از ساختار کالبدی شهر امری محال مینماید، اما این مقاله بر آن است که کلید گشایش افقهایی در این عرصه استدلال قیاس منطقی است. با این رویکرد و با نگاهی به پیشینهٔ شهرسازی در ایران و متون اعتقادی کهن، آرکیتایپ شهر ایرانی ترسیم میشود، یعنی آنچه معماری و شهرسازی ساسانی را شکل بخشیده است. در این تصویر کلی است که نقشهٔ گندیشاپور بهعنوان شهری ساسانی تبیین میشود.
بخش دوم مقاله متمرکز است بر ساختار شطرنجی شهر، که گفتهاند گندیشاپور شهری بوده شطرنجی و، متعاقب آن، شهری رومی. نقد و بررسی از منظرهای گونهگون پیش میرود، از تبارشناسی تاریخی ساختار شطرنجی در هزارهٔ سوم پیش از میلاد در شهرهای منطقهٔ جنوب غربی فلات ایران و شهرهای غربی شبهقارهٔ هند، تا بازنگری گزارش رابرت مک آدامز دربارهٔ گندیشاپور و گمانههای او در تحلیل اشکال شطرنجی قابل مشاهده در عکسهای ماهواره ای، و نیز بررسی الگوهای مسلط و انداموارههای شهر رومی.
بخش سوم مقاله نگاهی دارد به ارتباط میان ساختارهای شهری گندیشاپور و شهر باستانی انتاکیه و بررسی و تحلیل ادعای کپی برداری گندیشاپور از شهر فتح شدهٔ انتاکیه. بدین ترتیب، علاوه بر تبیین ساختار کالبدی شهر، افق مقاله در سه قسمتْ گشایش چگونگی نسبت گندیشاپور است با شهر رومی.